سکوت سرد سوختن ...

متن مرتبط با «ميشکند» در سایت سکوت سرد سوختن ... نوشته شده است

غروري ميشکند ...

  • نگاه طلوع خورشید را به تماشای حزن می نشیند ... یاس مغرور روییده در دلتنگی های زمان ، گل واژه های سالها دلتنگیش را به دست نسیم سحر سپرد تا فراتر از جوی گذر بر نگاه جستجوگر و شاید سرزنشگر آقتاب بنشاند .. رها نمودن گل واژه هایی که مبهم به حصر زمانه بود و آغشته به عطر خوش صحرا ، غروری شکسته شد در آیینه ی چشم ها ... باران که می بارد سنگینی نگاهش را پرتوی سنگ خارا می فهمد ... در بی قراری لحظه ها خاموش گشته و همدم خاموشی نگاهش بوته  یاسیست که آن هم به انزوای زمان خفته، نشسته ... نگاه پریشانش ، چرخش قاصدک ها را به شوقی کودکانه دنبال نمی کند ... نغمه ی کبوترانی رها در آسمان قلبی شکسته را به سکوت اشک م,غروري,ميشکند ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها