نوازش درد ...

ساخت وبلاگ

شب را نوشیده و از دامان پر راز ستاره ای دور فرو افتاده ...

سرگردان از غم شب بوهای پریشان، یاس های به انزوا نشسته را چگونه نوازش کند ؟

غمی چنگ می زند .. زخمی شکوفا می شود . ...

بلورهای اشک ،سقف شکسته ی دلی را مرهمی از درد می شوند ...

صدای ریل قطار .. گذرگاه های فریاد در پیچ جاده ی اشک، تند بادها پرپر می کنند گلبرگهای انتظار را ...

در دل صحرا ، کودکی احساس پاییز را به بازی می گیرد ...

 خزانی سرد در خفا از لب های به سرزنش تنیده ،از قاب پنجره ای به غم نشسته به درون رؤیاها می خزد ...

پیله ی عشق در تنور چشمهایی بی قرار می جوشد و پروانه ی امید در آغوش مرگ آرام می گیرد ...

آسمان بر فراز گرد بادها ،آبی خویش را به دل خاک می سپارد ...

ابری سرگردان در پی یافتن نوش دارویی ، مرگ سهراب را می یابد ...

جای درنگ نیست ،برگها یک به یک می افتد و تابوتی شکسته آهنگ کوچ می نوازد ...

زخم می خورد نگاه آفتاب و فرو می چکد جرعه جرعه نوازش درد بر دل خاک ...

 در دل حزن شب ،قاب نگاه غروب میشود لبخند مبهم آفتاب...

سکوت سرد سوختن ......
ما را در سایت سکوت سرد سوختن ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : edaltangam9 بازدید : 35 تاريخ : چهارشنبه 26 مهر 1396 ساعت: 5:21