سکوت سرد سوختن ...

ساخت وبلاگ
در آمدن گذشت و در بودن می‌گذرد... صدایی نیست و بارانی در امتداد کوچه‌های شب، ذوق زیستن ستاره‌ای خاموش چشم‌های ملتهب را به خود نمی‌خواند... کالبدی خسته، گام‌هایی سنگین و واژگان‌هایی جاری در کلامی خشکیده...  قرارمان باور دهشت روزهای ترس و التهاب خاموشی نبود!! کویر نیز به ستوه آمده، ذوق بارش را از نگاه آسمان ربوده و درختان را نه به بازی بیداری که به ریشه‌کنی باورها در خود گرفته و  بر آرزوها غبار یأس می‌پاشد  گردبادهایی که در خود می‌بلعد تندیس رها را... تنها چیزی که در این غرقاب‌ها صلابتی زخم نشان دارد، فاصله‌هاست و سکوتی که پرکرده حنجر? خاموش فردا را خطوط منحنی عشق در زوایای پرپیچ‌وخمش قامت خمیده داشته و مثنوی نانوشته را سطر به سطر درگذر اراب? زمان دفن در خروش چشم‌های خاموش دارد... سکوت سرد سوختن ......ادامه مطلب
ما را در سایت سکوت سرد سوختن ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : edaltangam9 بازدید : 4 تاريخ : دوشنبه 23 خرداد 1401 ساعت: 2:22

این روزها در نگاه غبار آلود شهر،چشمان خورشید پرده ی مه گرفته را مهمان میشود و ردیف ردیف ستاره هایی که صورت آسمان  را به خروش دل دریا تزئینی از شبنم دارند! گیسوان باد به دست خاموش روزها شانه ی غم می خو سکوت سرد سوختن ......ادامه مطلب
ما را در سایت سکوت سرد سوختن ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : edaltangam9 بازدید : 11 تاريخ : يکشنبه 30 دی 1397 ساعت: 2:32

سکوت شب و مثنوی باران ..و ستاره های خاموشی که ظلمت شب را مخمل پریشانی ها سروده اند ! گذر نبود در کهکشان های دور ؟! که زمین مسافران رهگذر را در دریچه های تهی، کف خیابان های مملو از هیچ، به صندوقچه های سکوت سرد سوختن ......ادامه مطلب
ما را در سایت سکوت سرد سوختن ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : edaltangam9 بازدید : 7 تاريخ : يکشنبه 30 دی 1397 ساعت: 2:32

دست های بسته ی آسمان ... میان نگاه تبدار کودک رؤیا، خورشید می خندد در دل گریان ابرها ... چشمهای باران با چتر مژه های نم گرفته از قصه ی روزگاران ، رنگین کمان جلوه گرفته از زخمی سخت بر گونه ی سرخ فام سکوت سرد سوختن ......ادامه مطلب
ما را در سایت سکوت سرد سوختن ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : edaltangam9 بازدید : 11 تاريخ : يکشنبه 30 دی 1397 ساعت: 2:32

ظاهری آرام و طوفانی نشسته بر راه ..  باران می بارد در جاری لحظه ها .. دلتنگی غروب ... طنین باد و برگهای که می افتد در دامان خاک ...  خاکستری ابرهای فریاد،رنگین کمانی می شود بر صبوری نگاه ...  واژه ها را باید آراست و فصول سر نوشت را به نثری حک شده سکوت سرد سوختن ......ادامه مطلب
ما را در سایت سکوت سرد سوختن ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : edaltangam9 بازدید : 29 تاريخ : پنجشنبه 27 مهر 1396 ساعت: 3:17

  سر لوحه ی عشق است که دفتر زندگی می گشاید ... عشق تاوانی دارد به عمق باورهای تاریخ ، سخت و شکننده ، تلخ و شیرین ، آنچنان که آغوش چاه را برای یوسف می گشاید و چشمان یعقوب را می ستاند ... زلیخا را مجنون دهر کرده در تب تند لحظه ها جوانیش را می رباید سکوت سرد سوختن ......ادامه مطلب
ما را در سایت سکوت سرد سوختن ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : edaltangam9 بازدید : 20 تاريخ : چهارشنبه 26 مهر 1396 ساعت: 5:21

شب را نوشیده و از دامان پر راز ستاره ای دور فرو افتاده ... سرگردان از غم شب بوهای پریشان، یاس های به انزوا نشسته را چگونه نوازش کند ؟ غمی چنگ می زند .. زخمی شکوفا می شود . ... بلورهای اشک ،سقف شکسته ی دلی را مرهمی از درد می شوند ... صدای ریل قطار سکوت سرد سوختن ......ادامه مطلب
ما را در سایت سکوت سرد سوختن ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : edaltangam9 بازدید : 35 تاريخ : چهارشنبه 26 مهر 1396 ساعت: 5:21

لحظه هایش پر شده از فریاد زمزمه هایی که وام دار باران بهاریست ...   کویر جنون بهار در سر دارد .. کبوتر ذهن بی پروا در دشت جنون جولان می دهد .. قفسی تنیده از ریسمان هایی که شاخه های اندیشه را قیچی سکوت می زند ... در تب روزگاران سوخته همنفس بهار گشته ای ... جویباران نگاه را به خاک های غریب می سپاری و تاریکی شبهای دلدادگی را محرم رازهایت می کنی  .. نگاه سبز آرامش را از وراء آسمان به اشک شوق  می یابی .. در غروب هایی که چتر های اندیشه ،ابهت آسمان تفکر را مهمان نگاهت می کند  کبوتر ذهن را گذری به آسمان تشنه ی کویر بده  که  خارهای خشکیده ی نگاه را امید استجابت باران دارد ... در کشاکش لحظه ها که نگاه خ سکوت سرد سوختن ......ادامه مطلب
ما را در سایت سکوت سرد سوختن ... دنبال می کنید

برچسب : زمزمه,باراني, نویسنده : edaltangam9 بازدید : 22 تاريخ : پنجشنبه 2 شهريور 1396 ساعت: 13:50

نگاه طلوع خورشید را به تماشای حزن می نشیند ... یاس مغرور روییده در دلتنگی های زمان ، گل واژه های سالها دلتنگیش را به دست نسیم سحر سپرد تا فراتر از جوی گذر بر نگاه جستجوگر و شاید سرزنشگر آقتاب بنشاند .. رها نمودن گل واژه هایی که مبهم به حصر زمانه بود و آغشته به عطر خوش صحرا ، غروری شکسته شد در آیینه ی چشم ها ... باران که می بارد سنگینی نگاهش را پرتوی سنگ خارا می فهمد ... در بی قراری لحظه ها خاموش گشته و همدم خاموشی نگاهش بوته  یاسیست که آن هم به انزوای زمان خفته، نشسته ... نگاه پریشانش ، چرخش قاصدک ها را به شوقی کودکانه دنبال نمی کند ... نغمه ی کبوترانی رها در آسمان قلبی شکسته را به سکوت اشک م سکوت سرد سوختن ......ادامه مطلب
ما را در سایت سکوت سرد سوختن ... دنبال می کنید

برچسب : غروري,ميشکند, نویسنده : edaltangam9 بازدید : 24 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 5:27

سخت است  دلتنگی را به تصویر فهم در اسارت واژه ها کشیدن ... که فریادی فراتر از عشق می سراید تب لحظه ها در درد خفته ی زمان ... ساحل دریا را قراری نیست ... طوفان دل سد مژه ها را که در هم می ریزد آوای دلتنگی می سراید نهفته در جاری لحظه ها ...  کنار نگاه خورشید یاس ها بی قرارند .... آفتابگردانها را خیالی نیست که شب نیز بودن خود را فراموش کرده است ...  برکه ای در گوشه ی خلوت خویش نوازش می کند دل پرغصه ی ماه را و سپیداری می خواند در دل ابر ،داستان دلدادگی مهتاب را ... در افق نگاه بارانی محو می شود کبوتری رها در دل قفس ساخته ی زمان ... در عمق  فاصله ها بی رنگ می شود سرای دنیا ...  نسیم گذر خاطرات، گی سکوت سرد سوختن ......ادامه مطلب
ما را در سایت سکوت سرد سوختن ... دنبال می کنید

برچسب : واژه,هايي,مبهم, نویسنده : edaltangam9 بازدید : 22 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 5:27