تاوان عشق ...

ساخت وبلاگ

 

سر لوحه ی عشق است که دفتر زندگی می گشاید ...

عشق تاوانی دارد به عمق باورهای تاریخ ، سخت و شکننده ، تلخ و شیرین ،

آنچنان که آغوش چاه را برای یوسف می گشاید و چشمان یعقوب را می ستاند ...

زلیخا را مجنون دهر کرده در تب تند لحظه ها جوانیش را می رباید ...

بر بانگ لحظه ها طنین دلتنگی می نوازد و هماوردی دلداده می طلبد که رها کند خود را و فراموش کند لحظه های سوار را ...

در جنون عشق رنگ ها دلبری خویش را می بازند ...

منطق و احساس و عقل در کلنجاری سخت بر می گزینند احساس آیینه را ...

در نگاه زلال آیینه در باور قلبی عاشق سرد میشود آتش افروخته ی نمرود و طفلی در تلاطم دریا می خواند لالای آرام را ...

دل نهنگ سالهای سجاده ی گشوده می گردد و کاروانی به قربانگاه عشق می رود ...

در لحظه های نابرابر در ضجه ی دل خاکیانی آسمانی به مسلخ رفتن شاخه های وجودش را به تعظیم عشق می نشیند تا جاودانه بماند باور عاشقی ..

و تاوان دل سپردن به کوی دوست سر دادن است در جلوی چشمان به خون نشسته ی خواهری تنها ...

بر گلوی بی سر برادر بوسه ی عشق می نهند ...

چشمانش مرثیه سرایی می کند ..

در خود می شکند اما صلابت وجودش دشمن را به اسیری می برد و

شاگردی از تبار عشق این تصویر را بر قلب تاریخ حک می کند...

و آهنگ مارایت الا جمیلا است که عشق را هم درس عاشقی می اموزد...

یوسف را تاج عزت بخشیده ...یعقوب را به نگاه آیینه ها بر می گرداند ..

زلیخا را به وصال عشق آسمانی رسانده...

 کاروان عشق را در نبض زمان جاری می کند و حججیانی را در مرکب حسین  (ع ) به عشق می نشاند .

سکوت سرد سوختن ......
ما را در سایت سکوت سرد سوختن ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : edaltangam9 بازدید : 20 تاريخ : چهارشنبه 26 مهر 1396 ساعت: 5:21