آرام در فرياد باران ...!

ساخت وبلاگ

ظاهری آرام و طوفانی نشسته بر راه ..

 باران می بارد در جاری لحظه ها ..

دلتنگی غروب ... طنین باد و برگهای که می افتد در دامان خاک ...

 خاکستری ابرهای فریاد،رنگین کمانی می شود بر صبوری نگاه ...

 واژه ها را باید آراست و فصول سر نوشت را به نثری حک شده مشق کرد در امتداد باورها ...

قلم در حصار واژه ها می شکند ..

احساس را بایگانی می کنند در پشت میله هایی سرد و سخت از خط قانونی ممتد در حصار دایره هایی تنیده در فریاد زمان ...

او نشسته در انزوای سکوت ،تصویر می کند فصل فراموشی یاس ها را و

 در افقی دور دست همصدا با خروش دل دنبال می کند محو شدن پرستوی مهاجر را ...

تلنگر باران آرام است و صدای ناودان زمزمه ی رهگذری نشسته بر جویبار باران ...

سکوتی مبهم و ندایی دور که می خواند لالای فراموشی بر گهواره ی روزها ی پر تلاطم در دریای بی قرار ...

 سنگریزها محو می کنند نوازش دریا را ...

 آسمان در فراق کبوتر .. دشت ،شبنم نگاه را به نسیم رهگذر می سپارد ...

 صدای پای انتظار در هیاهوی لحظه ها گم شده...

 و پنجره ای که هر صبح در اندیشه ی قاصدکی رها به روی سکوتی سخت گشوده می شود ...

 می توان سرمشق ها را فراموش کرد و صفحه ی خالی از احساس نگاه را به دل خزان هدیه کرد !

 می توان بایگانی ها را ستود و فراموشی را با سکوتی مرگ آور تقدیر کرد !

اما جوهر احساس که قاب نگاه باران می شود و دشت دل را به جنون خزان می سپارد

در کدام واژه باید محصور کرد تا تلاطم دریا ، طوفان نگاه رهگذر فردا نشود ..

سکوت سرد سوختن ......
ما را در سایت سکوت سرد سوختن ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : edaltangam9 بازدید : 29 تاريخ : پنجشنبه 27 مهر 1396 ساعت: 3:17